دانشکده پر از چهره‌های جدید شده. بین دانشجوهای هم‌رشته، اگر از کلاس های هرازگاهی فیزیوپات‌ها و استاژرها فاکتور بگیریم، ما بزرگترین‌ها هستیم! چهره‌ی تمام ترم پایینی‌ها برام بیگانه‌ست مریم ترمک بودن رو تشخیص می‌ده اما من نه. کلا در نظرم همگی سروته یک کرباسیم. اما خوب می‌دونم دلم برای راهروهایی که حین گذر ازش، باید به دویست نفر سلام می‌دادی تنگ شده. دانشکده‌ی شلوغ غریبه این روزها  امروز چیزی شبیه به کنگره یا شاید همایش یا هر نوع گردهمایی دیگری، مرتبط با تغذیه در دانشکده بود. کلی غرفه‌‌ی شیک و خفن توی راهرو زده بودن و استند بنر خوراکی های خوش رنگ کنار هر غرفه برپا بود! دوست داشتم از غرفه‌ی مخصوص رژیم، کارت ویزیت بگیرم! قصد دارم چاق بشم! یعنی باید چاق بشم. وزن ۴۵-۴۶ برای قد ۱۶۶-۱۶۷ هیچ جوره خوب نیست! حین فعالیت‌های روزمره احساس کاستی می‌کنم. از لرزش دست گرفته تا خستگی زودرس . به قول مربی تربیت یک، باید از پس فعالیت های روزمره به اسونی بربیایم، اگرنه مشکلی وجود داره! در نهایت کارت ویزیت نگرفتم! حس کردم مراجعه به استاد تغذیه معقولانه‌تر از جوین شدن به سامانه‌ی غرفه‌ی سبز رنگ رژیمه .

از دیگر تغییرات اخیر دانشکده اینه که بوی کود حیوانی عجیبی از تموم محوطه‌‌ش به مشام می‌رسه. نه تنها از محوطه‌ی دانشکده که از هر باغچه و فضای سبزی در خیابون‌ها. با پودر روشنی روی‌ خاک میدان‌ها طرح‌های منتظم زدن. لابد قراره مثل کتاب‌ رنگ آمیزی، داخل خطوط رو با گل‌های رنگ به رنگ پر کنن! خیلی دوست دارم بدونم با چه وسیله‌ای این طرح‌ها رو در ابعاد بزرگ گلکاری فضاهای سبز اجرا می‌کنند. 

دم دمای بهاره دیگه، باید شهر خوشگل بشه. حتی خود بهار و روزهای روشن‌ش هم به اندازه‌ی اسفند دلچسب نیست.  اسفند خوش‌حالم که امسال هم فرصت تجربه کردن اسفند رو دارم .

 گفتم رنگ آمیزی امروز اولین جلسه‌ی انگل عملی بود. قرار شد از دفعه‌ی بعد مدادرنگی قرمز و زرد و‌ سبز و صورتی و دفتر نقاشی همراهمون باشه! هر جلسه باید نقاشی بکشیم و بدون امضای دانشجویان phD پای دفترمون اجازه‌ی خروج از لب رو نداریم. دفتر نقاشی! مداد رنگی! انگل عملی چقدر هیجان انگیز به نظر می‌رسه مشتاقانه منتظر انگل عملی هستم به طور کلی هم، انگل رو از باکتری بیشتر دوست دارم. بازی وسواس‌گونه‌ی جالبی رو توی ذهنم راه می‌ندازه:))

اخ که داشت یادم می‌رفت چهارشنبه تولد مریمه. دورهمی‌های دخترونه و باز معضل چی بپوشم! فردا باید گز کنم لباس فروشی‌ها رو چقدر حوصله‌ی این کار رو ندارم

بریم که هفته افتاد توی سراشیبی

 

 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها